شعری از استادحسن دلبری
وبلاگی طنز برای نشوندن لبخند روی لبای شما
جهت دریافت قالب های زیبای وبلاگ به رزک مراجعه نمایید ... / Rozak.ir
درباره ما

سلام !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! بخند بخند زود زود ها ماشالله اون عقبیه اون مو مشکیه که زیر شلواری راه راه داره اره تو تو هم بخند ها باریکالله الان شد .......................................... ✿✿✿✿تو وبلاگ من نظر منظ مهم نیس کپی مپی نوش جونت فقط✿✿ بخند✿✿
نویسندگان
لینک های ویژه
پیوندهای روزانه
دیگر امکانات

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 354
بازدید دیروز : 259
بازدید هفته : 627
بازدید ماه : 613
بازدید کل : 141195
تعداد مطالب : 629
تعداد نظرات : 314
تعداد آنلاین : 1

 ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ

کُـدهــآيِ مــوسِ بوســــه

كداهنگ براي وبلاگ  ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ  ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ p://s5.picofile.com/file/8139352392/New_Text_Document_2_.txt.html

nوگام مانده به هم سیبی از هوا افتاد

چه اتفاق قشنگی میان ما افتاد

دو گام مانده به هم لحظه‌ها طلایی شد

فضا پر از هیجان های آشنایی شد

نه حزن ماند و نه حسرت نه قیل و قال و نه غم

سکوت بود و تماشا دو گام مانده به هم

زمین پر آینه شد زیر گام ما دو نفر

فضا شلوغ شد از ازدحام ما دو نفر

نگاه ما دو نفر در هجوم هم گم شد

دو گام مانده به هم ناگهان قدم گم شد

دو گام مانده به هم اصل عاشقی این است

رسیدن و نرسیدن چقدر شیرین است

حکایت از شب سردی است خسته در باران

من و تو بی‌ خبر از هم نشسته در باران

که ناگهان شب من غرق حس و حال تو شد

فضای خانه سراسر پر از خیال تو شد

عجیب آنکه تو هم مثل من شدی آن شب

دچار حس خیالی شدن شدی آن شب

به کوچه خواند صدای خوش امید، مرا

تو را به کوچه کشید آنچه می‌کشید مرا

قدم زدم شب آیینه را محل به محل

ورق زدم دل دیوانه را غزل به غزل

برای هدیه ی چشمانمان به یکدیگر

نیافتم غزلی از سکوت زیباتر

من و تو شیفته ی هم دو آشنا در راه

شبیه لیلی و مجنون قصه‌ها در راه

به یک محله رسیدیم بوی ناز آمد

دلم دو کوچه جلوتر به پیشواز آمد

به پیچ کوچه رسیدیم شب ، بهاری شد

نگاهمان به هم افتاد عشق جاری شد

نگاه ها پر ناگفته‌های کهنه ولی

سکوت بود و فقط رفت و آمد غزلی

دو گام مانده به هم عمر جاودان بودم

که در حضور تو بالاتر از زمان بودم

به سرنوشت غریبم خوش آمدی امروز

در انتظار تو رنجور سالیان بودم

شبیه ماهی تنهای کوچک سهراب

اسیر آبی دریای بیکران بودم

دلم لبالب خون بود و خنده‌ام بر لب

چنین به چشم می‌آمد ولی چنان بودم

از آن غروب در آن سایه باغ یادت هست

که رفته تا ته تصنیفی از بنان بودم؟

تو گرم چایی خود بودی و لبم می‌گفت

که کاشکی لب خوشبخت استکان بودم

چقدر بی‌تو در این کوچه سرزنش دیدم

چقدر با همه کوچه مهربان بودم

اگر بدون تو بلبل‌زبانی‌ام گل کرد

وگر به خاطر برگی ترانه‌خوان بودم

کنار فرصت تهمینه‌ای اگر رستم

وگر بدون تو در کار هفت‌خوان بودم

همان حکایت رد گم کنی است قصه ی من

مرا ببخش اگر محو دیگران بودم

به یاد چشم سیاه ستاره ‌ریز تو بود

اگر مسافر شبهای آسمان بودم

چنین که بی همگان با تو روبرو شده ام

مرا ببخش اگر انتقام جو شده ام

اگر چه لذت بخشش هزار چندین است

برای بوسه فقط انتقام شیرین است

تو می بری تب سردی که روی بال من است

من از تو می برم آن بوسه ها که مال من است

کدام ما دو نفر شادمان تریم از هم

در این قمار که ما هر دو می بریم از هم

اگر به قهر کنار رخ تو مات شویم

وگر به لطف تو مهمان گونه هات شویم

همیشه منطق لب های عاشقان این است

که بوسه های تو بر هر دو گونه شیرین است

دو گام مانده به هم سیبی از هوا افتاد

چه اتفاق عجیبی میان ما افتاد

درست روی سر ما فضا شرابی شد

سمند دختر خورشید آفتابی شد

چهارچوب در خانه‌های ده گل کرد

که از بهار نفسهای ما تناول کرد

هنوز دهکده مست از خم لبالب ما ست

دو گام مانده به هم ماجرای هر شب ما ست

 



نظرات شما عزیزان:

dina
ساعت23:05---28 خرداد 1393
سلام . قشنگ بود
آپم زودی بیا


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







نویسنده گوجه سبز در دو شنبه 26 خرداد 1393 |

طراحی و کدنویسی قالب : رزک

Web Template By : Rozak.ir

آرشیو مطالب
پیوندهای وبگاه

طراح قالب
رزک ؛ مرجع قالب های زیبای وبلاگ