درباره ما
نویسندگان
لینک های ویژه
پیوندهای روزانه
دیگر امکانات
خبرنامه وب سایت: آمار وب سایت:
|
اابری که عاشق زمین بود
رودی که عاشق دریاچه شد برگ درختی که عاشق چمن شد بارید ابشار شد زرد شد علی رکن الدین نویسنده گوجه سبز در دو شنبه 18 آذر 1392
|
نویسنده گوجه سبز در دو شنبه 18 آذر 1392
|
گل خندید ریشه اش مقاوم شد و اب و غذا ذخیره کرد...چند روز بود که باران نبارید بود. همه ی گلها پژمرده شدند بجز گل ته باغچه چون با خنده به دنیا شادابی را برای خود خریده بود.
گل نگاهی به دوستانش کرد. فکری به سرش زد و خندید. خنده اش به گوش افتاب و ابر ها رسید. ابر ها هم خندیدند و به همدیگر خوردند و باران بارید...
نویسنده گوجه سبز در دو شنبه 18 آذر 1392
|
مرد با نگرانی به در اتاق عمل که دکتر از اون خارج شد و گفت : متاسفم همسرتون فلج شده چشم چپش کور شده و تو باید حسابی مواظبش باشی مرد روی زمین نشست وگریه کرد بر بختش که دکتر گفت: شوخی کردم زنت همون اول مرد نویسنده گوجه سبز در دو شنبه 18 آذر 1392
|
مادر به پسرش گفت می دونستی وقتی داشتی یواشکی کیک میخوردی خدا تورو
میدید ؟بله مامان جون . خدا بهت چی گفت ؟ گفت چیچ کس به غیراز من وتو اینجا نیست پس می تونی دو تا برداری نویسنده گوجه سبز در دو شنبه 18 آذر 1392
|
شاد بودن هنر است
گر به شادی تو دل های دگر باشد شاد زندگی صحنه ی یکتای هنر مندی ماست هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود صحنه پیوسته به جاست خرم ان نغمه که مردم به سپارند به یاد ژاله اصفهانی نویسنده گوجه سبز در دو شنبه 18 آذر 1392
|
نویسنده گوجه سبز در دو شنبه 18 آذر 1392
|
نویسنده گوجه سبز در دو شنبه 18 آذر 1392
|
نویسنده گوجه سبز در دو شنبه 18 آذر 1392
|
نویسنده گوجه سبز در دو شنبه 18 آذر 1392
|
|
آرشیو مطالب
پیوندهای وبگاه
طراح قالب
|